چهل و هشتمین شب جمعه....

ساخت وبلاگ
تقدیم به:نگار برزگر:که پاره ای ست از صفای آبی آسمانو صمیمانه است با حرف های دلم!        وامسال بهار، بی تو یعنی پائیز ...(دلتنگی های یک متولد پاییز)پاییز اگر آمده باشی،برگها زرد شده اند دیگر،از واهمه خشاخش آ؆ها که از شاخه جدا مانده اند.پاییز اگر آمده باشی،یادمانی از بهار نمی یابی،که همه در گذر از عطشان تابستان سوخته است.برگهایی که با بهار آمده بودند،با پاییز رفتند.پاییز اگر آمده باشی،زمستان در انتظار توست،می رسد پیش از آ؆که امید به بهاری باز جوانه زند."آنها که رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند نمیدانند که پاییز همان بهار است که عاشق شدهرو در و دیوار این شهر ، همش از تو یادگاره توی این کوچه یِ تاریک منو تنها نمیذارهیاده حرفای قشنگت، که تو قلبم لونه میکردیاده دلتتگیِ چشمات ، که منو بهونه میکردمیزنه آتیش به جونم پس کجائی مهربونمآخه من ترانه هامو واسه یِ کی پس بخونمدلِ من هواتُ کرده آخ کجائی نازنینمکاش که بودی ؈ میدیدی بی تو من تنها ترینم تویِ این بازی که ساختی،من همه هستیمُ باختمزیرپات گذاشتی آخر عشقی که ؅ن از تو ساختمتو اگه دوسم نداشتی از دلم خبر نداشتیدلت از سنگ شده انگار، که منو تنها گذاشتیدلِ من هواتو کرده آخ کجائی نازنینم؛کاش که بودی و میدیدی بی تو من تنهاترینممیشینم منتظر اینجا، تا تو برگردی دوبارهتا بشینی پای حرفام بریم تا ماه و ستارهمیدونم میای یه روزی، یه روزی که خیلی دیرهیه روزی دل شکسته م سر این کوچه میمیرهمیزنه آتیش به جونم پس کجائی مهربونمآخه من ترانه هامو واسه یِ کی پس بخونمدلِ من هواتُ کرده آخ کجائی نازنینمکاش که بودی و میدیدی بی تو من تنها ترینم چهل و هشتمین شب جمعه.......
ما را در سایت چهل و هشتمین شب جمعه.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : negarjoooooonam بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:18